راه آبی

داستان و نقد داستان

راه آبی

داستان و نقد داستان

اتاقی در لین شوپینگ

 

 

یک سال از آن اتاق زیر شیروانی درلین شوپینگ می‌گذرد. اتاقی پر از خودت و پر از هرطور که می‌خواستی باشی، با پنجره رو به برف دنیا و دنیایی که به برف عادت داشت، تخت بزرگ هر سو که ‌خواهی بخواب زیر لحاف آبی ساتن و ساتن آبی بالش‌های با پوست خنک پوف دار. یک سال می‌گذرد از اتاقی برای سلام و لمس هرچه در این دنیا دوست داشتی، اتاقی برای دم و بازدمی عمیق و شمردنی. ایستادن دقایق و دقایق ایستادن و حدس سکوت آن سوی شیشه، آنسوی ساعت، آن سوی خواب دوباره، اگر می‌خوابیدی، بیدار می‌شدی، می‌خوابیدی و رویا، رویا، رویا...

 یک سال از اتاق زیر شیروانی می‌گذرد. اتاق هروقت که خواهی باش، هر روز اگر جمعه است یا شنبه تا پنج شنبه، اتاق هر سو که خواهی غلت بزن مرد، مثل بچه، شبیه کودکی‌هایت اگر بوده یا نه و اگر غلت می‌زدی گاهی از سرخواب و خوشی.

یک سال که بگذرد، شبیه شبی امشب، دو ساعت پیشتر از دقایقی که ایستاده‌ای حالا این جا، جایی در آن‌سر دنیا، باد از پشت پنجره روبه دریای تاریک اتاق صدایت خواهد زد. صدایت خواهد زد و تو به یاد خواهی آورد آن‌دم را که سال پیش از سفینه‌ی دلخواهت باز پا بر زمین سرد یکسر خالی گذاشتی و ناگهان چتر غبار اندوهان هردم و بازدم گذرا از دستت افتاد.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
فرشته توانگر شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:01 ب.ظ http://sirosafar.blogfa.com

.سلام آقای عبدی عزیز خبری از شما نیست.
خوب هستید؛؟
از کافی نت تماس می گیرم. بد جوری گرفتارم. آنقدر که اصلا احساسم کار نمی کند چه برسد به مغزم!
با این حال مجبور شدم وبلاگم را به روز کنم. موفق باشید

سلام
آفرین به اجبار. شما خوبید؟
به زودی تماس می گیرم. همان جا هستم همان سنگر همان دلمشغولی

خوب شد که خبری از خودتان دادید. ممنون.

همین الان سری زدم به وبلاگتان و خبر خوب کتابتان را خواندم. تبریک می گویم. با اشتیاق منتظر می‌مانم که بخوانمش. اسمش که حسابی وسوسه انگیز است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد