راه آبی

داستان و نقد داستان

راه آبی

داستان و نقد داستان

باد ( ۲ )

 

  گمان نمی‌کنم دیگر بخواهم داستان عاشقانه‌ای بنویسم. گمان نمی‌کنم دیگر بخواهم کسی را دوست بدارم. نمی‌خواهم هم کسی عاشقانه دوستم بدارد. امسال عید را، این پانزده روز تعطیلات را، بی دغدغه عشقی، بی آرزوی عشقی، بی‌خاطره‌ی عشقی گذراندم. ساعتی خوابیدم و ساعت‌هایی بیدار ماندم. از این‌که هوا توفانی باشد و باد به همه جا سر بکشد، از این که آشوب در دل همه و هرکس بیندازد و وادارشان کند درها و پنجره‌هاشان را ببندند و در خانه‌ها بنشینند خوشحال شدم. راضی بودم به ویرانی، راضی بودم به سکوت. هیچ دلم نمی‌خواست کسی صدایم کند. دلم نمی‌خواست کسی را به نام کوچکش صدا بزنم. راه بروم، رانندگی کنم، موسیقی گوش کنم، شعر بنویسم، داستان بخوانم، به دریا بزنم، شنا کنم.

 راضی بودم و خوش گذشت. بیش از همه از باد متشکرم و از توفان. متشکرم از باد و توفان که در پس آن چندماه طولانی و سرد و گاهی غمبار، این همه پانزده روز عید امسال را خواستنی کردند. متشکرم  از باد و توفان که همیشه هستند و همیشه بی‌تردیدی خبر از تغییر فصل‌ها می‌دهند.

نظرات 5 + ارسال نظر
site02 شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:11 ق.ظ http://www.site02.ra3a.com

65060965گاهی شانس فقط یک بار به آدم رو میاره پس باید قدرش رو دونست بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.site02.ra3a.com

من که آدمش نیستم. شما چطور؟

[ بدون نام ] یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:15 ق.ظ

من اولش راستش خدا خواهیش خدا وکیلیش حرضت عباسیش و بقیه ی ایش هاش, این متن رو که خوندم گفتم عجب یکی مثل من شده در دو سه سال اخیر اما بعد اومدم اینجا اینو بنویسم دیدم ای داد بیداد این بالایی هم که کامنت گذاشته درد مارو فهمیده ها! شاید بد نباشه بپرسیم ازش زندگی بهتر چیه؟
آخ که چقدر دلم می خواست یه روزی این حال بشین تا من مجبور نباشم توضیح بدم حالم چه جوریه. دم شما گرم آقا.

لابد به مصداق چنان قحط سالی شد اندر... قشم
که یاران فراموش کردند...

مریم یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ق.ظ http://www.takht-e-siah.blogfa.com

سلام؛
چه قدر حس‌های مثبت!!!
و مگر زندگی بدون عشق جاری می‌شود؟؟؟

پگاه دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:41 ق.ظ http://vagoyeha.persianblog.ir/

هیچ مطلق تجربه ی زیبایی است برای کسی که همیشه زندگی پر دغدغه ای داشته، هرچند ممکن است دو بیشتر این دغدغه ها خود ساخته باشند. من هم تجربه ای مشابه شما داشتم. خوشایند بود. برای من مانند شناوری در خلاء بود.

همین است و کمی بیشتر.

واقعا سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:43 ب.ظ

وانگهی دریا شود .........
گویی قطره قطره جمع شده باشد .
پوتین برای دو نفر ...
قبض آب جدا وبرقم جدا ....


خداییش این چرت وپرتا چیه نوشتین مارو هم هوایی کردی .

چیه خب؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد