-
مصاحبه با روزان در باره ادبیات اقلیمی جنوب
یکشنبه 2 آبانماه سال 1395 09:44
گفتوگو با آقای عباس عبدی دربارهی نقش و تاثیر اقلیم در آثار احمد محمود و ادبیات داستانی معاصر سلام ممنون از لطف شما، و وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید. یک. شما در حال حاضر، یکی از معدود نویسندگانی هستید که اقلیم در آثارش نقش اساسی دارد و انصافاً، این کار را حتا در داستانهایی که برای نوجوانان هم نوشتهاید به بهترین...
-
بی بی طوطی غیب شد.
دوشنبه 29 شهریورماه سال 1395 10:10
این متن در شماره مرداد و شهریور95 سینما و ادبیات در آمد. غیاب «امامزاده قاسم» روستایی کوچک در استان مرکزی است. الان که تقریباً خالی از سکنه و بیرونق است دویست سیصد نفری آنجا زندگی میکنند. زندگی که نه، بیشترشان مثل سایه میروند و میآیند. در غیاب غوغای رفت و آمد و کار و آبادی، کشاورزی و باغداری و آبیاری، خلوت و...
-
در پاسخ به پرسشی ساده
جمعه 1 مردادماه سال 1395 06:48
معیارهای عوامانه آیا وجود و عرضهی کتابهای عامهپسند به اعتبار جنبههای وسوسهانگیز اقتصادی آن اقدم بر چاپ و انتشار کتابهای جدی و فرهنگی است؟ معلوم است که پاسخ به این پرسش فراتر از آری و نه ساده است. چاپ و انتشار کتاب (به جز آن چه مثلاً در کشوری مثل شوروی سابق رایج بود و در مواردی با تکیه بر جنبههای ایدئولوژیک در...
-
در آن کتابفروشی کوچک
جمعه 25 تیرماه سال 1395 06:15
در آن کتابفروشی کوچک شاید باید دبستان سعدی را تمام می کردم و به دبیرستان می رسیدم. شاید باید در آن دومین تابستانی که راه دبیرستان «فرخی» به رویم باز شده بود و یکسال بعد به هنرستان صنعتی شرکت نفت وارد میشدم اتفاق میافتاد. به عنوان پاداش درس خواندنم اجازه یافتم به تهران بروم و یکماه از سه ماه تعطیلات را خانهی...
-
اژدهایی دیده نشد!
دوشنبه 14 تیرماه سال 1395 11:46
اژدهایی دیده نشد! «مانی حقیقی» در حداقل سه فیلمی که از او دیدهام، نشان داده دوست دارد داستان فیلمش را در فضاهای بیشتر بیرونی تعریف کند. در«کنعان» و«پذیرایی سادهاست» و به ویژه همین «اژدها وارد میشود» بخش مهمی از جذابیتهای بصری فیلم بر استفاده به موقع از این فضاها یا چنانکه بین دوستان فیلمساز رایج است «لوکیشنهای...
-
مصاحبه با ماهنامه صنعت نفت
شنبه 12 تیرماه سال 1395 10:39
یک شرح مختصر جایی نوشتهام که عشق به داستان را مدیون مادرم هستم. زنی روستازاده که عاشق برنامهی داستانهای شب رادیو بود و بعدها دلباختهی سینما شد و در صندلی سینما و آخرشبهای رادیو، مرا که فرزند دومش بودم به عنوان همدل و همراه پای علاقمندیهایش مینشاند و هیجانش را این چنین تقسیم میکرد. در سال 1331 در آبادان به دنیا...
-
یادداشتهای کفدستی
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1394 18:41
تازگی ها یک دستگاه کوچک ضبط صوت خبرنگاری خریدهام به قیمت ناچیز سیصدهزار تومن! از مشخصات قابل توجه این دستگاه که شبیه یک گوشی تلفن همراه خیلی کوچک تاشو است قدرت ضبط صدا از فاصلهی دور، حدود بیست متری و شاید هم بیشتر از آن است. معمولاً دانشجویانی که حوصله یا توان یادداشتبرداری سریع از گفتههای استادشان را ندارند از...
-
انتخاب شیئی داستانی
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1394 18:31
وقتی از شیئی در داستان حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟ از شیئی منقول؟ آنچه در لحظهای از داستان معرفی میشود و در همراهی با وقایع و شخصیتها شکل مناسب و دقیقتری از حضور خود بروز میدهد؟ تفاوتهای خودش را با خود متفاوتش در دیگر شرایط و زمانها به نمایش میگذارد و به این ترتیب حضور خود را ویژه و منحصر به فرد میسازد؟...
-
رود جاری ( یادداشت برای مراسم جایزه نارنج)
جمعه 25 دیماه سال 1394 22:13
قدمزدن در مسیر رود جاری به جز کتاب های پلیسی و داستان های دنباله دار تاریخی مجلات هفتگی کودکان و نوجوانان، کتابی که در ابتدای دورهی دبیرستان توجهم را برانگیخت «سفرهای گالیور» اثر پرماجرای و تخیلی «جاناتان سویفت» انگلیسی بود. الان که قریب پنجاه سال از آن زمان میگذرد هنوز تصویر روشن عصرهایی که در کتابخانهی«...
-
آکوردهای سرخ پوستی
چهارشنبه 9 دیماه سال 1394 18:35
آکوردهای سرخپوستی در فراموش نکن که خواهی مرد برای شما اگر رمان تازه ترجمه شدهی «آوازهای غمگین اردوگاه» را خوانده باشید، داستان کوتاه شرمنآلکسی با نام کمی غیر عادیاش: پدرم همیشه میگفت تنها سرخپوستی است که جیمیهندریکس را موقع اجرای «سرود ملی آمریکا» در وودستاک دیده، یادآوری اغلب شخصیتهای آن رمان هم هست. ضمن...
-
پیشنهاد کتاب
دوشنبه 30 آذرماه سال 1394 11:48
پیشنهاد کتاب انتخاب من برای پیشنهاد کتابی خواندنی، مجموعهی داستان «اگر یک مرد را بکشم دو مرد را کشتهام» است. چرا؟ از آن روی که خوانش این کتاب احتمالاً مراسم آشتیکنان شما (چنان که برای من بود) با نویسنده یا چند نویسنده است که نام پرافتخارشان را بارها و بارها شنیدهاید اما به دلایلی نامعلوم (یا حتی معلوم) با آنها...
-
ورودی اردوگاه اسپوکن
دوشنبه 30 آذرماه سال 1394 11:38
ورودی اردوگاه اسپوکن به دلایل متعدد و مفصلی شرمنآلکسی نویسندهی سرخپوست آمریکایی (متولد1966) جزء نویسندگان محبوب سالهای اخیر من است. نخست با داستان کوتاهی از او در مجموعهی «خوبی خدا» به ترجمهی امیرمهدی حقیقت آشنا شدم و بعد در مجموعهی دلچسب «روزی روزگای دیروز» به ترجمهی لیلا نصیریها داستان عالی دیگری از او...
-
جدی تر از قرمزها
شنبه 9 آبانماه سال 1394 18:21
جدیتر از قرمزها یادداشت بر مجموعهی داستان «قرمز جدی» از دنیامقدمراد» عوامل متعدد و اغلب کمتر شناختهشدهای درکارند تا تعریف تازهای از ادبیات داستانی را در عرصهی فرهنگی کشور تقویت کنند. متاسفانه گویا این مسیری است نویسندگان باید به هرشکل به آن تن بدهند. چرا نخواسته یا نتوانستهایم از این آهنقراضهی در حال سقوط...
-
الفبای امیرکبیر
یکشنبه 3 آبانماه سال 1394 01:22
الفبای امیرکبیر به یک حساب ساده، آنموقع سن و سال حالای مرا داشت. عبدالرحیم جعفری را میگویم در سالی که انقلاب شد. سن و سال حالای مرا داشت اما مسلماً تجربهی زیستی غنی و عمری پر حادثه و سراسر فراز و نشیبی را گذرانده بود. آنموقعها من دانشجویی بودم که چندان دنبال درس و مشق را نمیگرفتم و سرم درد میکرد برای دردسر....
-
چشم انداز جنگل بلوط
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1394 10:54
«احمد حسنزاده» نویسنده ی جوان ساکن کرج، بعداز تجربیات موفق دوران دانشجویی در کرمان و تهران در زمینه جمع آوری و انشار مقالات و داستان هایی در قالب چند جنگ ادبی و هنری و با پشتوانه ی کافی و مفید از حضور در صحنه های نمایش و بررسی و مطالعه وسیع و نسبتاً طولانی داستان ها و رمان ها و مواد خام ادبی سریال های تلویزیونی خود...
-
نابهجاییهای متن معتبر
پنجشنبه 11 تیرماه سال 1394 11:35
به دلایل خیلی سادهای کتاب اخیر خانم شیوا ارسطویی را که انتشارات روزنه با عنوان «من و سیمین و مصطفی» چاپ و منتشر کرده است برای ورود به بحث پروندهی این شمارهی سینما و ادبیات انتخاب کردهام. همانطور که در یادداشت بسیار کوتاه دیگری به اشاره آوردهام کتاب خانم ارسطویی را به دلیل خاص دیگری هم واجد اهمیت میدانم که جای...
-
گزارش تصویری از سفر به اصفهان (1)
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1394 04:19
سفر ادامه دارد و امیدوارم در پست های آینده بتوانم عکس های بهتری بگذارم. عکس های اعضای شورای سردبیری فصلنامه زنده رود تقدیم ادب دوستان و خود این عزیزان است.
-
ماه روی آب
دوشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1394 01:26
خواندن داستان کوتاه «بتمن و رابین دعوا می کنند» از «استیون کینگ» در مجموعه داستان بسیار خوب «خانوادهی مصنوعی»، کتابی که همت والای « مژده دقیقی» در ترجمه و حسن انتخاب همیشگی این مترجم فرهیخته ی ادبیات داستان در ایران را پشت سر دارد کمک کرد آن چند رمان متوسط در دست مطالعه خودم را کنار بگذارم. نوروز خوبی بود. در همین...
-
پیرمرد با من بود
سهشنبه 25 فروردینماه سال 1394 19:14
پیرمرد با من بود درباره ادبیات و زندگی از مجموعهی معروف «کتابهای طلایی»، دو عنوانش را خیلی دوست داشتم. « بیست هزار فرسنگ زیر دریا» که به ماجرای زیردریایی ناتیلوس و کاپیتان نمو میپرداخت و « اسپارتاکوس» هوارد فاست که سرگذشت قیام بردگان بر علیه دم و دستگاه حکومت رم باستان بود. هر دو کتاب ساده شده و خلاصه بودند و به...
-
مکان در زمان نوشتن
چهارشنبه 19 فروردینماه سال 1394 09:05
مکان در زمان نوشتن شرکتی که در آن کار میکردم و دلم خوش بود مدیر عاملش اهل کتاب و فرهنگ است از هرگونه توجه و کمکی به خانواده ام، در طول بیست و دو سه روزی که به اتهامیکوچک در بازداشتگاهی بزرگ در اصفهان نصف جهان نگهداشته شدم خودداری کرد. با این توجیه عجیب که موضوع اتهام ربطیبه فعالیتم درآن شرکت ندارد. موی سرم...
-
مشکوک به توطئه
جمعه 7 فروردینماه سال 1394 17:40
مشکوک به توطئه نگاهی به رمانهای فارسی سال گذشته سال گذشته قریب نود رمان (حساب مجموعههای داستان کوتاه و خود داستان کوتاهها را از همینجا و تا پایان این نوشته از هم جدا کردهام) منتشر و به خیل رمانهای سالهای اخیر فارسی افزوده شد. درصد بالایی از نویسندگان این نود کتاب چهرههای تازهای بودند که پیش از این نامی از...
-
طلوعی های پدر و پسر
چهارشنبه 15 بهمنماه سال 1393 14:35
طلوعیهای پدر و پسر دربارهی مجموعه داستان تربیتهای پدر نوشتهی محمد طلوعی خوب که دور و اطرافت را بگردی، محمد طلوعیهای بسیاری پیدا می کنی. یکیشان توی گناباد انجمن ادبی دارد. یکی دکتر دامپزشک است، کتابی نوشته درباره بیماریهای پوستی اسب. یکی آشغال گردی بوده که در تبریز زیر آوار مانده و مرده. یکی اهل ورامین است و از...
-
پیغام در بطری
جمعه 10 بهمنماه سال 1393 01:27
سلام دوست خوبم! سه هفته پیش قرار گذاشته بودم جمعه صبح زود همراه چندتا از دوستان جوان داستاننویسم راهی هرمز بشوم. جزیرهی هرمز به اتفاق جزایر لارک و هنگام در نزدیکی جزیرهی بزرگ قشم قرار دارند. عین کشتیهای خواهر و مادر. کشتیهای خواهر صید میکنند و هرچند وقت یکبار صیدشان را تحویل کشتی مادر میدهند. آنچه خودنمایی...
-
پیغام در بطری
دوشنبه 29 دیماه سال 1393 19:26
پیغام در بطری یادداشت های کوتاهی است که قرار بود به طور هفتگی در یک ستون در روزنامه مردم امروز در بیاید. فقط سه شماره اش در آمد... خب! نشد. من اما مطلب را ادامه دادم و امیدوارم روزی بتوانم مجموعه را کامل کنم و به صورتی در بیاورم. پیغام در بطری 1 سلام دوست خوبم! غروبی رفته بودم سراغ تنها روزنامهفروش جزیره. ساعتی قبلش...
-
گمشده در سطور
جمعه 19 دیماه سال 1393 15:49
گمشده در سطور* هوشنگ گلشیری عزیز در رمان بره ی گمشده ی راعی، به شیوه ای که شایسته و بایستهی بزرگی چون اوست، از تکنیک بدیع ارجاع به بیرون از متن اصلی به شکلهای مختلف مطبوعی استفاده کرده و پایه و اساس رمانش را با خشت و گل این شیوه تکنیکی برساخته است. در نمونهی زیر که کمی به تفصیل آورده ام، می توان تا اندازهای انجام...
-
پیغام سیسیلی
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1393 12:58
پیغام سیسیلی یادداشتی بر کتاب فرصت دوباره نوشته گلی ترقی انتشارات نیلوفر در صحنههای پایانی فیلم «سینما پارادیزو»، آنجا که مرد زن محبوب دورهی جوانی خود را سر قرارگاهی قدیمی میبیند و خاطرات عشق عمیق و شیرین آن سالها برای هر دو زنده میشود در ذهن مرد این تصور شکل میگیرد که میتواند هرگاه که خواست، دستش را از پنجره...
-
از باد و مرگ و دریا
چهارشنبه 2 مهرماه سال 1393 20:48
از باد و مرگ و دریا همین امروز و دو ساعت پیش بود که به تهران رسیدم. تلفن زدم به دوستی که خانهای لب دریا دارد. دیروز که از بین راه سعی کرده بودم با او تماس بگیرم به تلفنم جواب نداده بود. خواستم یکی از داستانهایش را که هفتهی پیش در جلسه انجمن داستان خوانده بود و روایت ناخدایی بود که به دریا رفته و گم شده بود را...
-
شعله ماهی از مهتابی
شنبه 15 شهریورماه سال 1393 17:16
شعلهی ماهی ازمهتابی یادداشتی بر کتاب تاریک ماه نوشتهی منصور علیمرادی انتشارات روزنه در تمام طول تاریکی سیرسیرک ها فریاد زدند. در تمام طول تاریکی ماه در مهتابی شعله کشید او دل تنهای شب خود بود. ( فروغ فرخزاد، تولدی دیگر ( با اندکی تغییر) شاید با سختگیری بیشتر بتوان عیبهایی بر رمان «تاریک ماه» منصور علیمرادی گذاشت...
-
هزار کتابی که گم کردم
یکشنبه 26 مردادماه سال 1393 00:40
هنوز در فکر آن شاهنامهام. قطع بزرگ با اوراق بادکرده کاهی که سنگینترش مینمود و بود. میگذاشت روی پالان خرش و همین طور که هی میکرد به خر و نرم نرم با پاشنهی پای درازش، گیوه اش را به شکم حیوان میزد از دهی به دهی میرفت و در سبدی سیمی خردهریزهای خیاطی، تکه پارچههای الوان، کشک و قره قوروت و قرص نعناع و ...دست زنها...
-
نوستالوژی قطار باری
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1393 02:33
گمان نکنم برای کسانی که کودکی شان را در نزدیکی خط آهن نگذرانده اند و از حال و هوای عجیب آن تجربهی ماندگار و عمیقی ندارند، گفتن و نوشتن و تصویرکردن نوستالژی قطار باری و مسافری آنقدرها خواندنی و جذاب باشد. آنها به شکلهای دیگری به راه و رفتن و جاهای دیگر را دیدن پیوند خوردهاند. شکلی هماهنگ با روستاهای کوچک لب دریا،...