هفتهی گذشته، در جمعی از دوستان داستان دوست قشم، وقتی به اشاره نام مجموعهی داستان « دریا خواهر است » برده شد، دوستی جوان که اتفاقاً دستی هم در نوشتن داستان و رمان دارد و اهل جنوب است به املای کلمهی «خواهر» در عبارت نام مجموعه معترض شد و آن را صحیح ندانست و گفت درست این عبارت « دریا خاهر است» است و مدعی شد اهالی بندرلنگه و آن اطراف، چنین باور دارند و به صورت مصطلح از دریای آرام این طور یاد میکنند: دریا خاهر است.
بلافاصله متوجه شدم که برداشت این دوست به احتمال قوی متکی به توضیحی است که جناب احمد محمود، داستان نویس توانای جنوبی ما، با اندکی تردید، ذیل عبارت «هوا خاهره» در جایی ( داستان یک شهر، انتشارات معین، چاپ هفتم، صفحه ی 97) آورده. آن توضیح این است:
خاهر، در لهجهی مردم لنگه گویا تحریف شدهی کلمه « خاور » باشد زیرا معنی وزیدن باد از خاور میدهد که نشان آرام بودن دریاست.
گفتم اگر این تعبیر درست باشد برای دریای نا آرام چه میتوان گفت؟ میشود گفت دریا باختر است؟ آیا بادی که از جانب باختر بوزد وجود دارد؟ وقتی گفته میشود دریای ناخواهر ( و به تعبیر شما دریای ناخاهر) می توان نتیجه گرفت که هر بادی غیر از آنی که از خاور میوزد، بادی است که ناخاور خوانده میشده یا میشود؟ در حالی که میدانیم بادها، اسامی متعدد خاص خودشان را دارند و همهشان هم الزاماً از سمت خاور نمیوزند!
ایشان باز بر نظر خود اصرار کرد و ظاهراً همهی پشتگرمیاش در این بحث درخشش نام نیک احمد محمود در عرصهی داستاننویسی جنوب ( و البته غیر جنوب ) است.
گفتم، و در این گفته دوستان دیگری هم با من هم نظر شدند که، باید بپذیریم عبارت دریای خواهر درست است چرا که تکیه عبارت بر مفهوم خواهری، به معنای مهربانی و پذیرنگی است و جالب است بدانیم برای هر حالت دیگر دریا ( مثلاً به هرمیزان توفانی ) عبارت کلی دریای ناخواهر به کار برده می شود.
اما ضمناً داشتم به میزان و کلیت شمول خصوصیات خواهر و نه برادر یا مادر یا...بر وضعیت دریای آرام و پذیرنده فکر میکردم. همچنین به شاهکار «همینگوی»، به « مرد پیر و دریا»ی او و توصیف هایی که جابه جا از دریا میدهد. خوشبختانه به مجموعه مقالاتی برخوردم در بارهی این اثر و به ویژه یکی از آنها که بر مونث بودن دریا تاکید دارد و به شکلی قابل قبول منطق محکمتر در انتخاب صفت خواهری، نسبت به برادری، را آشکار میکند. با تجدید احترام به احمد محمود بزرگ و دوست جوان رماننویسم، به نظرم بد نباشد شما هم ملاحظه کنید:
«...دریا یکی از جاهایی است که در آن سرنوشت و منش و ذات انسان جستوجو، وبه بیانی دراماتیک عرضه و روشن میشود. اما این واقعیات ، تنها آنگاه آشکار میشوند که انسان با زندگیی دریا درگیر شود و در آن شرکت کند. چنان مینماید که « همینگوی» نیز در نوشتن شاهکار خود، « مرد پیر و دریا »، چنین تصوری از دریا داشته است. بدینسان، در نظر سانتیاگو، اقیانوس– چنان که بر میاهیگیر جوانتر مینماید- حوزهای از اشیاء برای بهرهکشی نیست، بل که شخصیتیست که او آن را دارای صفات یک زن میداند. دریا زنست؛ چرا که خودسر و بازیگوش است و چرا که هم مهرباناست و هم بیرحم. از این هم بیشتر، دریا زن است؛ زیرا همچون زن- چنان که بسیاری از افسانههای مربوط به خدایان زن نشان میدهند- از عناصر بارآوری و امکان سرشار است؛ و چنین است که دریا میتواند چندان ژرف باشد که ماهی عظیم هرگز دیده نشده و هرگز شنیده نشدهای، مانند آنچه «سانتیاگو»ی همینگوی به آن برمیخورد، را در ژرفای خود پنهان کند...»
ک. هارادا ( Kellchi Harada). «یادداشتهایی در باره ی مرد پیر و دریا» ترجمه اسماعیل خویی. جنگ لوح. دفتر چهار. زمستان 1350 ص 184.
خیلی هم خوب! شوخی شم می شه هروقت دریا طوفانی و ناسازگار و فضول و بگیر و ول نکن و پر سر و صدا و خشن و بی خاصیت است، برادر است! اما خوب از قدیم گفتن خاک بر سر اون شوخی ای که نصفی ش جدی نباشه.
اما من کلن مخلص هر بحثی هستم که راجع به دریا باشه. دریای خواهر که دیگه بهتر!
مرسی پس--ارادت ها!
سلام جناب عبدی
جالب بود
ماازاین اصطلاحات زیاد می بینیم که توضیح درستی نمیشه براش پیدا کرد مثلا شهرهارو مونث می دونن.یا به کعبه زن سیاهپوش عرب میگن...
که شاید یه جورایی بشه طبیت رو بامونث خطاب کردن خام کردن وآروم کردن.البته ازنظرقدما که تا الآن ادامه پیداکرده.
موفق باشید
آقای عبدی عزیز.... امیدوارم سال خوبی در پیش داشته باشید
سال نو بر شما هم خوب باشد. منتظر کارهای تازه تان هستم.
باسلام خدمت استادعبدی بزرگوار
بنده پیشاپیش سال نو وعید باستانی نوروز را خدمت شما وخانواده گرامی تبریک عرض می کنم امیدوارم سال خوب وخوش وپرباری را پیش رو داشته باشید
ایام به کام
سلام جناب بهرام. شاد باشید و ایام به کام تان.