* پاسخ به نظر خواهی همشهری داستان:
به نظرم وبلاگ نویسی کمکی به داستان نویسی نمی کند. حتی از آن بدتر دغدغه نوشتن داستان را تقلیل می دهد. مکانیزم شور نوشتن داستان برای من کاملاً روشن نیست. اما شاید یک جنبه اساسی آن هیجان کشف است که من مثلاً داستان نویس را در هنگام نوشتن تسخیر می کند و شیفته ماجرا ها و کارآکترها می سازد. هیجانی که طبعاً در مراحل یا اوقاتی از وبلاگ نویسی، و هر گونه نوشتن دیگر، با همان شدت و وسعت نویسنده را فرا می گیرد و چشم اندازی کم و بیش از دنیای نامکشوف را برابرش می گستراند. من به شخصه در هنگام نوشتن داستان به طور خاص و در نوشتن به طور عام به این کشف فکر می کنم و به اتفاقی که دارد برای خودم می افتد. به لذت وافری که ممکن است نصیبم شود.
شاید، شاید وبلاگ نویسی منجر به نوعی ارتباط مستقیم تر بین نویسنده و خواننده های آثارش بشود. اما آیا نویسنده واقعاً به چنین اربتاطی، منظورم نوع مستقیم آن است، نیاز دارد؟ آیا حقیقتاً باید به دنبال چنین ارتباطی باشد؟ که چه بشود؟ که نوشته اش را به سلیقه خوانندگانش نزدیک کند؟ که فروش کتاب هایش بالا برود؟ که ناگهان از سطح توقع خواننده های آثارش عبور نکند؟
همان طور که گفتم به نظرم نویسنده بیش و پیش از هرچیز با موضوع اثرش و کارآکترهایی که در داستان شکل می گیرند سر و کار دارد. بدیهی است که این و این ها به گونه های مختلف و متفاوت تحت تاثیر سلیقه و نظر خوانندگان قرار دارند. منتقدان نیز گونه ویژه ای از خوانندگان هستند. شاید در جاها و موارد زیادی برآیند نظر خوانندگان هم باشند. اما این ها چندان اهمیتی ندارد و چندا ن نمی توانند دست نویسنده را بگیرند. چه در هنگام نوشتن و چه در زمانی که با کارآکترهای خود و در روند پیش از نوشتن و بعد از آن از سر می گذراند. نویسنده نه فقط یک قدم جلوتر که گاهی یک یا چند لایه زیر تر از جهانی سیر می کنند که خود شخص او یا خوانندگان اثرش در آن به سر می برند و به این اعتبار لذت نوشتن با لذت خواندن از یک جنس نیستند. هر چند ملودی های هم رنگی دارند اما در پرده های متفاوتی زده می شوند. به نظرم چیزی که اهمیت درجه اولی دارد تجربه زیستی نویسنده است. این آن چیزی است که در همه حال در کار نویسنده اثر می گذارد.
وبلاگ نویسی هم البته مثل همه چیز دیگری می تواند به داستان نویسی کمک کند. همان طور که ممکن است مزاحم اش باشد. نفس وبلاگ نویسی مطرح نیست. نوع نوشتن در وبلاگ و نوع نوشتن داستان شروط اصلی تداوم و تاثیر این دو طرف رابطه اند. من از دو گروه نویسندگان دوری می کنم. نویسندگانی که انزوا و خلوت و سکوت و ارتباط کاملاً محدود را برمی گزینند، مبادا که در حوزه تاثیر دیگران قرار گیرند و نویسندگانی که ساعت به ساعت یا شب به شب چیزی می نویسند و در وبلاگ شان منتشر می کنند. خصوصاً این گروه دوم که اگر بخواهم صریح بگویم در واقع خود را به نوعی به جمع خوانندگان شان تحمیل می کنند را تایید نمی کنم. گویی همه حجم ذهن و خاطره و پسند خواننده را تام و تمام می خواهند و به آن هجوم می آورند.
با این حساب و این توضیح شاید حدس زده باشید که وبلاگ نویسی من هم به احتمال زیاد نمی تواند و نباید همیشگی باشد. به عبارت دیگر قرار نیست کسی بیاید روی سن و آن قدر بماند و حرف بزند و وقت بگیرد که اگر پرده را هم زوری زوری نکشند بالاخره تماشاچی ها یک یک خوابشان بگیرد و ردیف ردیف بلند بشوند بروند. تا آن موقع البته می نویسم. هم در وبلاگ و هم در کتاب و کاغذ و روزنامه؛ اگر بتوانم و اگر حرفی برای گفتن داشته باشم. هرچند وفای به همین عهد هم انصاف زیاد می خواهد. اما کو انصاف؟
عزیز انگار شما خودت جزو دسته دومی ها هستید. به تاریخ های آپ تان نگاه کنید.
انگار. ولی یک توضیح هم دارد. شاید باید میگفتم آن دسته که از سیر تا پیاز روزشان را در وبلاگشان می آورند.
دوستی دارم که راستش دیگر جرات نمیکنم بهش زنگ بزنم و احوالش را بپرسم. وبلاگ فعالی هم دارد. میترسم شب بنویسد که به او زنگ زدهام و چی گفتیم و نگفتیم.
اما خوب که فکر میکنم بیشتر به شما حق میدهم و من کم دقتی کردم. باید بیشتر توضیح می دادم یا اصلاْ می گذاشتم مسکوت بماند.
ممنون از نکته سنجی شما.
سلام خوشحال می شم به وبلاگم سر بزنیدو نظرتونو در مورد
داستانها بدبد.
با آرزوی موفقیت برای شما و دوستداران هنر.
داستان های من را هم می خوانید؟
دوست دارم نقد شما را راجع به آنها بدانم
ممنون
پاینده باشد و نویسا
کاش داستانی را که خیلی دوست دارید و داستانی را که به تازگی نوشته اید ( شاید هر دو یکی باشند! ) را برایم بفرستید. البته من نمی دانم این اسم چه قدر واقعی و چه قدر مستعار است. بهتر است با مشخصات واقعی باشد لطفا. شاید بتوانم کمک کنم.
سلام
خواندمتان و به این وبها هم برخوردم که از ب بسم الله تا الی ماشاء الله را شرح می دهند و جذابیتش نمی فهمم کجایش است!!
درود
به کلبه ی کلماتم دعوتید
منتظر نقد و نظر ارزشمندتان بر داستانم هستم
ممنون