راه آبی

داستان و نقد داستان

راه آبی

داستان و نقد داستان

شهرخاص در جن و پری

 

 شهرخاص نام داستان کوتاهی از من است که در شماره‌ی تازه جن و پری در کنار داستان کوتاه‌های دیگری از سودابه اشرفی و میترا داور و ناستین و بهاره اله‌بخش منتشر شده. شهرخاص جای کوچکی است نزدیک پالایشگاه بزرگ گاز جم. جم جای سرسبزی‌است در استان بوشهر. همان جا که منوچهر آتشی گاهی به عنوان « جم و ریز » زیر شعرهایش امضا می کرد. یاد آتشی هم به خیر باشد. با آهنگ دیگر و آواز خاک‌اش. چه بسا منوچهر عزیز از دست‌رفته چندین و چندبار اسب سفیدش را به تنه نخلی یا لیمویی در نزدیکی های شهرخاص بسته باشد. یا وقتی گفته من می‌روم تاشاخه‌ی دیگر بروید... فکر می کرده برود این‌جا. وه که یادش چه می‌کند و چه باید بکند...این‌ها که گفتم می‌دانم البته داستان‌های دیگری هستند جز آن‌چه شهرخاص و جم و ریز و دریا و قایق‌ها و نخل‌ها و لیموهایند. 

مثل دریایی تو 

انده انگیز و غرور آهنگ 

مثل دریای بزرگ بوشهر  

که پر از زورق آزاد پریشان‌گرد است 

مثل زورق که پر از مرد است... 

 

 گذشته از این‌ها که یک‌باره دلم خواست بگویم اما جن و پری نتیجه تلاش مستمر و حوصله ستودنی و سلیقه خانم میترا الیاتی و دوستان همراهش است. 

دست خانم الیاتی و این دوستان درد نکند و حضور پربارشان در این عرصه بیش از پیش برجا باد! 

نظرات 2 + ارسال نظر
پرستوها... چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:28 ق.ظ

چه توضیح قشنگی و چه نوشته ی قشنگی. دل آدم را برای ایران و گرمای بوشهر و قشم و لافت و... را یک ذره می کنید. مرسی

آرش آبخو چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ق.ظ http://abadanphotoblog.blogfa.com

سلام آقای عبدی

آیا اجازه دارم از آثار شما در صفحه ی شهر ما هفته نامه آوای خوزستان که در آبادان چاپ می شود استفاده کنم؟

در صورتی که نظر خاصی دارید لطفا به بنده ایمیل بزنید . سپاسگزارم .

چرا که نه. فقط با ذکر منبع لطفا. موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد